متن و ترجمه درس هفتم عربی از پایه یازدهم انسانی

ساخت وبلاگ

«مَن طَلَبَ شیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ.»
معنی: هرکس چیزی را بخواهد و بکوشد، می‌یابد.

لا مُشکِلَهَ قادِرَهٌ عَلیٰ هَزیمَهِ الشَّخصِ الَّذی یَتَوَکَّلُ عَلَی اللّهِ وَ یَعتَمِدُ عَلیٰ نَفسِهِ وَ قُدُراتِهِ.
معنی: هیچ مشکلی نیست که قادر به شکست شخصی باشد که به خدا توکل میکند و به خودش و توانمندی هایش تکیه میکند

کَثیرٌ مِنَ النّاجِحینَ أَثاروا إعجابَ الْآخَرینَ؛
معنی: بسیاری از افراد موفّق، موجب شگفتیِ دیگران شده‌اند؛
مَعَ أَنَّهُم کانوا مُعَوَّقینَ أوْ فُقَراءَ أَو کانوا یُواجِهونَ مَشاکِلَ کَثیرَهً فی حَیاتِهِم،
معنی: با وجود اینکه معلول، یا فقیر بوده‌اند، یا در زندگی‌شان با مشکلات بسیار رو به رو بوده‌اند،
وَ مِنْ هٰؤلاءِ:
معنی: از آن جمله:

اَلْأُستاذُ مَهدیّ آذَریَزدیّ وَ هوَ أَشهَرُ کاتِبٍ لِقِصَصِ الْأَطفالِ،
معنی: استاد مهدی آذریزدی نامدارترین نویسندهٔ داستان‌های کودکان،
فِی السَّنَهِ الْعِشرینَ مِن عُمرِهِ کانَ عامِلاً بَسیطاً،
معنی: در سنّ بیست سالگی کارگری ساده بود،
ثُمَّ صارَ بائِعَ الْکُتُبِ،
معنی: سپس کتاب فروش شد،
وَ لَمْ یَذهَبْ إلَی الْمَدرَسَهِ فی حَیاتِهِ.
معنی: و در (طولِ) زندگی‌اش به مدرسه نرفته بود.

هیلین کیلِر عِندَما بَلَغَتْ مِنَ الْعُمرِ تِسعَهَ عَشَرَ شَهراً،
معنی: هِلِن کِلِر هنگامی که به نوزده ماهگی رسید،
أُصیبَتْ بِحُمّیٰ صَیَّرَتْها طِفلَهً عَمیاءَ صَمّاءَ بَکْماءَ؛
معنی: دچار تبی شد که او را کودکی نابینا، ناشنوا و لال گردانید.

فَأَرْسَلَها والِداها إلیٰ مُؤَسَّسَهٍ اجْتِماعیَّهٍ لِلْمُعَوَّقینَ.
معنی: پدر و مادرش او را به مؤسّسهٔ اجتماعی معلولان فرستادند.

اِسْتَطاعَتْ مُعَلِّمَهُ «هیلین» أَنْ تُعَلِّمَها حُروفَ الْهِجاءِ وَ التَّکَلُّمَ عَنْ طَریقِ اللَّمْسِ وَ الشَّمِّ؛
معنی: معلّمِ هلن توانست که از راهِ لمس و بویایی حروف الفبا و سخن گفتن را به او یاد دهد.

وَ لَمّا بَلَغَتِ الْعِشْرینَ مِن عُمرِها، أَصبَحَتْ مَعروفهً فِی الْعالَمِ، وَ حَصَلَتْ عَلیٰ عَدَدٍ مِنَ الشَّهاداتِ الْجامِعیَّهِ.
معنی: و وقتی که به بیست سالگی رسید، در جهان سرشناس شد، و مدارک دانشگاهی متعددی به دست آورد.

وَ أَخیراً اسْتَطاعَتْ أَنْ تُسافِرَ إلَی الْبُلدانِ الْمُختَلِفَهِ. وَ أَلْقَتْ عِدَّهَ مُحاضَراتٍ وَ أَصْبَحَتْ أُعجوبَهَ عَصرِها.
معنی: و سرانجام توانست که به کشورهای گوناگون سفر و چند سخنرانی ایراد کند و مایهٔ شگفتیِ (شگفت انگیز) روزگارش شد.

أَلَّفَتْ «هیلین» ثَمانیَهَ عَشَرَ کِتاباً تُرجِمَتْ إلیٰ خَمسینَ لُغَهً.
معنی: هلن هجده کتاب تألیف کرد که به پنجاه زبان ترجمه شدند.

مَهتاب نَبَویّ بِنْتٌ وُلِدَتْ بِدونِ یَدَیْنِ، وَ رَغْمَ هٰذا فَهیَ تَکْتُبُ وَ تَرْسُمُ وَ تَسْبَحُ،
معنی: مهتاب نبوی دختری است که بدون دست به دنیا آمد، و با وجود این، می‌نویسد، نقّاشی می‌کِشد، و شنا می‌کند،
وَ حَصَلَتْ عَلَی الْحِزامِ الْأَسوَدِ فِی التِّکواندو وَ أَلَّفَتْ کِتاباً.
معنی: و کمربند مشکی در تکواندو گرفت، و کتابی را تألیف کرد.

کریستی بِراون وُلِدَ فی أُسرَهٍ فَقیرَهٍ و کانَ مُصاباً بِالشَّلَلِ الدِّماغیِّ،
معنی: کریستی براون در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد، و دچار فلج مغزی بود،
وَ لَم یَکُنْ قادِراً عَلَی السَّیرِ وَ الْکَلامِ. فَساعَدَتْهُ أُمُّهُ.
معنی: و قادر به حرکت و سخن گفتن نبود. بنابراین، مادرش او را کمک کرد.

۱۳- فی یَومٍ مِنَ الْأَیّامِ أَخَذَ کریستی قِطعَهَ طَباشیرَ بِقَدَمِهِ الیْسُریٰ وَ هیَ الْعُضوُ الْوَحیدُ الْمُتَحَرِّکُ مِن بَینِ أَطرافِهِ الْأَربَعَهِ وَ رَسَمَ شَیئاً.
معنی: در روزی از روزها کریستی با پای چپش که تنها اندامِ متحرّک از بین دست و پایش بود، تکّهٔ گچی را برداشت و چیزی را نقّاشی کرد.

وَ مِن هُنَا ابْتَدَأَتْ حَیاتُهُ الْجَدیدَهُ. اِجتَهَدَ کریستی کَثیراً،
معنی: و از همین جا زندگیِ نوینش آغاز شد. کریستی بسیار تلاش کرد،
وَ أَصبَحَ رَسّاماً وَ شاعِراً وَ أَلَّفَ کِتاباً بِاسْمِ «قَدَمیَ الْیُسریٰ»،
معنی: و نقّاش و شاعر شد و کتابی به نام «پای چپم» تألیف کرد.

فَأَصبَحَ الْکِتابُ فی ما بَعدُ فِلْماً حَصَلَ عَلیٰ جائِزَهِ أوسکار.
معنی: این کتاب بعدها فیلمی شد که موفّق به دریافت جایزهٔ اسکار شد.

معجم درس هفتم عربی از پایه یازدهم انسانی

أَخیراً: سرانجام

حِزام: کمربند «جمع: أَحْزِمَه»

عَمْیاء: کور (مؤنّث) «مذکّر: أَعْمَی/ جمع: عُمْی»

أُصیبَتْ: دچار شد (أَصابَ، یُصیبُ)

حُمَّی: تب

مُصابٌ بِـ: دچارِ

أَطراف: دست و پا و سر

رَسّام: نقّاش

مَعَ أَنَّ: با اینکه

أَطرافُهُ الْأَربَعَهُ: دست‌ها و پا‌هایش

رَغْمَ: با وجودِ

مُعَوَّق: معلول، جانباز

أُعْجوبَه: شگفت انگیز «جمع: أَعاجیب»

سَعیٰ: تلاش کرد (مضارع: یَسْعیٰ) = جَدَّ، اِجتَهَدَ، حاوَلَ

واجَهَ: روبه رو شد (مضارع: یُواجِهُ)

أَلْقیٰ: انداخت (مضارع: یُلْقی)

أَلْقیٰ مُحاضَرَهً: سخنرانی کرد

شَلَل دِماغیّ: فلج مغزی

هَزیمَه: شکست دادن، شکست

بَکْماء: لال (مؤنّث) «مذکّر: أَبْکَم/ جمع: بُکْم»

صَمّاء: کر (مؤنّث) «مذکّر: أَصَمّ/ جمع: صُمّ»

یُسْرَی: چپ = یَسار ≠ یَمین

حُروفُ الْهِجاءِ: حروف الفبا

طَباشیر: گچ نوشتار

نوشته شده توسط دکتر همت دادرس در دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲ |

آموزش درس عربی...
ما را در سایت آموزش درس عربی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahematdadras3 بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت: 12:47